nevisande

nevisande

nevisande

nevisande

کلاغ دانا

در روزگاران قدیم در دامنه کوهی که جنگل های پراکنده بلوط جای چای آن را زیبا و سبز رنگ کرده بودند. یک جفت کلاغ باهوش روی یک درخت در دامنه این کوه لانه داشتند، کلاغ ها دارای پرهای سیاه و براق بودند به طوری که هنگام راه رفتن دم های انها بالا و پایین می رفت و راه رفتن آنها بر روی زمین مانند راه رفتن کبک ها زیبا بود در این جنگل یک مار بزرگ و سیاه رنگ هم لانه داشت، و لانه اش نزدیک همان درختی بود که کلاغ ها روی آن لانه درست کرده بودند. در هر بهار کلاغ ها در لانه خود تخم میگذاشتند و روی آن می خوابیدند تا جوجه در بیاورند و هنگامی که کلاغ ها برای خوردن دانه برای مدت کوتاهی از خانه خارج می شدند مار فرصت را غنیمت دانسته و از درخت بالا می رفت و خود را به لانه می رساند و تخم آنها را میخورد. کلاغ ماده چندین بار تخم گذاشت اما هر دفعه مار تخم های او را خورد، برای اینکه مارها تخم پرندگان را خیلی دوست دارند و گاهی هم ...

ادامه داستان فردا ....

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.